دانلود آهنگ عشق آدم کش بنیامین بهادری
آهنگ زیبا و بسیار شنیدنی بنیامین بهادری بنام عشق آدم کش همراه با متن و دو کیفیت 320 و 128
Download New Song BY : bnyamyn bhadry | ashgh adm ksh With Text And Direct Links In harmusic
آهنگ زیبا و بسیار شنیدنی بنیامین بهادری بنام عشق آدم کش همراه با متن و دو کیفیت 320 و 128
Download New Song BY : bnyamyn bhadry | ashgh adm ksh With Text And Direct Links In harmusic
همینک شنونده ترانه جدید خواننده معروف گوگوش بنام مرحم آلبوم از رسانه هار موزیک باشید
Download New Song BY : gvgvsh | mrhm albvm With Text And Direct Links In harmusic
موزیک جدید و شنیدنی از گروه محسن نامجو بنام نوبهاری (کز بلبلان) همراه با متن و دو کیفیت عالی از هار موزیک
Download New Song BY : mhsn namjv | nvbhary (kz blblan) With Text And Direct Links In harmusic
همینک شنونده ترانه جدید خواننده معروف سالار عقیلی بنام تصنیف دشتی / دیر مغان از رسانه هار موزیک باشید
Download New Song BY : salar aghyly | tsnyf dshty / dyr mghan With Text And Direct Links In harmusic
ترانه ویژه هار موزیک برای شما کاربران آهنگ زیبای شب نورانی از خواننده خوب کشور مهرداد کاظمی
Exclusive Song: mhrdad kazmy | shb nvrany With Text And Direct Links In harmusic
دانلود رمان زنهار اثر محدثه رجبی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در www.20novel.com
دانلود رمان زنهار نوشته محدثه رجبی
دست لرزانم را روی دستگیره قدیمی گذاشتم، فشـار کوچکی کافی بود تا در با صدایی باز شود، چشمهایم در محیط قدیمی کافه چرخید، به دنبالش بودم اما خوب میدانستم که هرچقدر جست و جو کنم، او دست نیافتنیتر میشود، آب دهانم را به سخـتی پاییـن دادم، سعی داشتم قدمی به سمت جلو بـردارم اما قدمهایم سـنگینی میکردند، مثل همیشه تـوانی در پاهایم حس نمیکردم، اولین بار نبود اما همیشه درست مثل اولیـن بار بود، همانقدر مضطرب، آشفته حال …
گوشه ای از رمان زنهار زنهار نوشته محدثه رجبی :
به سختی پایم را از چهار چوب در داخل گذاشتم و روی پارکت های چوبی ایستادم. به سمت میز کنج کافه رفتم و جاگیر شدم. انگشت های یخ زده ام را روی چوب سرد میز گذاشتم. حتی انگشت های پایم هم درون نیم بوت های چرم از سرما یخ زده بودند. اینجا هیچ وقت تا این اندازه سرد نبود. شاید هم دمای هوای داخلی مثل اکثر اوقات گرم بود. ولی من سرما به بند بند سلول هایم نفوذ کرده بود. تنم را به لرز انداخته بود.
دست زیر چانه ام زدم. به منظره کاملا سفیدپوش بیرون کافه خیره شدم. درخت رو به روی کافه، لخت از برگ رها شده بود. شاخه هایش مملو از برف های تازه بودند. باد ریزی هر از گاهی برف ها را روی زمین می ریخت. آهی کشیدم. چه تقدیری برایم رقم زد خداوند! دانه دانه های برف آرام روی زمین افتادند. شیشه بخار گرفت. من با انگشت اشاره لرزانم حرف اول اسمش را همانجایی حک کردم که خودش انجام داده بود.
موزیکی آرام در محیط کافه پخش شد و پسری کنارم ایستاد:
– امروز هم چیزی سفارش نمی دید؟
سری تکان دادم و گفتم:
– نه! پول میز رو حساب می کنم.
بی حرف از کنارم رد شد. سر برگرداندم. چشمم به پنجره افتاد. خبری از نوشته ام نبود. خیلی زود حرف انگلیسی اسمش بخار گرفت و ناپدید شد. درست مثل خودش!
سوپرایز دیگری از عارف برای شما کاربران ترانه نمی دونم از آلبوم پرواز با تکست و بهترین کیفیت
Download New Song BY : aarf | nmy dvnm With Text And Direct Links In harmusic
دانلود رمان تاو نهان اثر مریم روح پرور نگارش قوی به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20novel.com
دانلود رمان تاو نهان نوشته مریم روح پرور pdf
رمان تاو نهان نوشته ای بسیار شامخ از مریم روح پرور نویسنده جوان و پر استعداد ایرانی میباشد که در ژانر عاشقانه اجرا میشود نکته قابل توجه این رمان این است که این رمان اقتباسی از واقعیت زندگی شخصی بعضی از افراد بوده که با تغییر نام در رمان قرار گرفته اند ، زندگی ما همه یک رمان میباشد که از زمان تولد تا لحظه مرگ در حال اجراست با ما باشید با این رمان جذاب
بیست رمان مرجع دانلود رمان های جدید
داستان زندگی شخصی منحصر به فرد با خلق و خوی خاص به نام پندار فروتن که برای مادرش احترام زیادی قائل است، در اثر ورشکستگی عظیم کارخانه، تمام اطرافیانش او را تنها می گذارند، اما با پشتکار فراوان کارخانه را به رونق می رساند، اما زندگی درست زمانی غافلگیرت می کند، که تصورش را نمیکنی، با ورود گلبرگ برگ جدید از دفتر زندگی پندار ورق می خورد که …
خلاصه رمان تاو نهان اثری از مریم روح پرور :
من پندار فروتن با سی و چهار سال سن و کلی تجربه تا به امروز، توی سی سالگی پدرمو از دست دادم و من موندم تاج سرم، مادرم، مادری که با تمام وجودش حق مادر بودنشو برام تمام کرده … مادری که براش نوکری هم کنم کمه، دعاهای اون و پدرم منو سربلند کرد، از هیچ، تونستم برسم به این مرد جلوی آینه، به کسی که هیچ کس فکرش نمی کرد این جا قرار بگیرم
داشتن یک شرکت بزرگ با این ثروت از تصور خیلیا به دور بود، همون کسایی که ازم دریغ کردن که فقیر بمونم، همون کسایی که ظبم کردن الان ادای آدم خوبا رو در میارن، اما پندار کسی نیست که از اون همه ظلم بگذره، نمی گذرم و همه ی اونا باید تاوان ظلمشونو پس بدن … همونا باعث شدن جز مادرم به هیچ زنی اعتماد نکنم، همونا باعث شدن با سی و چهار سال سن هیچ وقت به فکر ازدواج نیوفتم، فقط و فقط به فکر چند ساعت خوش گذرونی باشم … چون تمام زن های اطرافم منفعت طلب بودن … برای رسیدن به این منفعت به هم خون خودشون هم رحمی نداشتن
اما حالا نوبت منه که می تونم تک تکشونو به روز سیاه بنشونم … می خوام ثابت کنم من پندار فروتنم کسی که یه روز مثل آشغال باهاش برخورد شد و حالا میخواد با تمام اطرافیانش مثل آشغال برخورد کنه …
همینک با ما باشید با آهنگ جدید جواد يساری با عنوان هفت آسمون با دو کیفیت 320 و 128 MP3
Exclusive Song: jvad يsary | hft asmvn With Text And Direct Links In harmusic
دانلود رمان یواشکی دوستت خواهم داشت از فاطمه سودی بدون سانسور به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در 20 رمان
دانلود رمان یواشکی دوستت خواهم داشت نوشته فاطمه سودی (آسمان) pdf
با بهترین کیفیت هم اکنون بصورت رایگان این رمان زیبا را در بیست رمان دانلود کنید
داستان زندگی دختری به نام نازنین که از پسرعموش ناعادلانه و به جبر عمو طلاق گرفته ولی عاشقانه ای آرام با آریان خمارچشم و زیبا شروع میشه، اما آریان عاشق و مهربان با قلبی سرشار از عشق و آماده برای یک زندگی رویایی شب عروسی ناگهان عقب میکشد و نازنین را قبول نمیکند چون …
خلاصه داستان رمان یواشکی دوستت خواهم داشت نوشته فاطمه سودی (آسمان) :
از درون تاکسی چشم به بیرون دوخته حواسم جمع نبود … نه چیزی میدیدم، نه چیزی می شنیدم! فقط میدونستم درونم بلوایی بپاست که ذره ذره منو میخوره و از بین میبره! بخاطر دلهره و اضطرابی که تحمل میکردم، تمام بدنم از درون لرزش داشت … خیلی بیحال بودم … برای خود تنهام زمزمه کردم: نازی عاشق که شدی لالایی خوندن رو هم باید کنارش یاد میگرفتی!
شب های باقیمانده از عمرت به این سادگی ها صبح نمیشن! … ولی یه امروز رو بخودت جرات بده! یه امروز رو دوام بیار! هرطور شده باید یه امروز رو روی پا بمونی و دوام بیاری! نازی تو میتونی … حتما میتونی … امروز تو دشمن شاد نمیشی … اینو بهم قول بده … خواهش میکنم همه ی تلاشت رو بکن … چشمامو بستم و نفس اندوهگین و سوزانی رو فرو دادم که احساس کردم تا ریه هام سوخت
اگه قرار بود … اگه بنا بود … امروز تیروطایفه ی شمر ذی الجوشن منو ضعیف و زبون ببینن، فقط خودمو توی همین خیابونا می کشتم و خلاص که چشمشون به فروریختن و آوار شدنم نیفته ! تاکسی ایستاد و چشمم به تابلوی بالای دفترخانه عقد و ازدواج افتاد شماره ۱۸ دیگه دستام نا نداشت دستگیره ی تاکسی رو فشار بده! بیحال و با تمام زورم بازش کردم و پا به خیابون گذاشتم … پاهامو بزور دنبال خودم میکشوندم …خلاصه رمان