دانلود رمان آژمان به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
💧چکيده
👇👇👇
پریناز دختری زیبا، در مسیر تنهایی و بیکسی، وارد راهی میشود که جز تباهی ثمری ندارد روزگار پریناز را بر سر راه تاجری معروف و اصیلزاده از تبار قاجار میگذارد، فرهاد جهانبخش. مردی با ظاهری مقبول و تمایلاتی عجیب که …
داستان در مورد دختری به نام آلماست که به پسر دایی خود علاقه دارد اما او حتی حاضر نیست نگاهش کند، دایی آلما پسرش را مجبور می کند با آلما نامزد بشوند، اما به خاطر دلایلی نامزدی بهم میخورد و این سر آغاز داستان است …
دانلود رمان ژنرال به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
نام رمان: #دست_سرنوشت
ژانر: #عاشقانه #اجتماعی
نویسنده: #شمسی_جلفا
خلاصه:
ماهان پسری که عاشق دخترخالهاش خزان است و از کودکی باهم بزرگ شدند اما پدرومادرش میخواهند خزان را عروس برادر بزرگتر کنند در این حال سوءتفاهمی پیش میآید که آینده دوبرادر و خزان را دگرگون میکند
دانلود رمان جوانه از مهسا رمضانی بصورت pdf به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در دانلود رمان جدید
💧چکیده
👇👇👇
جوانه و امیرحسام بعد از هفت سال از هم جدا میشوند، این درحالی است که امیرحسام دوست ندارد او را طلاق بدهد! حضور گاه و بیگاه امیرحسام در اطراف جوانه، سختگیریهای برادرها بعد از طلاق، باعث میشود که او به پیشنهاد دوستش، تهران را برای مدتی ترک کند، این در حالی است که امیرحسام سایه به سایه به دنبال اوست و شهری که جوانه انتخاب کرده است گذشته را توی صورتش خواهد کوبید …!
دانلود رمان پیر شدیم اما بزرگ نه از هستی کیانی بصورت رایگان
دانلود رمان my policeman به صورت فایل PDF قابل اجرا در اندروید و آیفون با ویرایش جدید و لینک مستقیم رایگان
#پیر_شدیم_اما_بزرگ_نه📚⬆️
✍🏼نویسنده: hasti_hki(هستی کیانی)
تعداد صفحات: 258
خلاصه رمان
« این داستان ، حکایت انسانهایی است که در این دنیا رشد می کنند ، بزرگ میشوند ، قامت بلند می کنند . از کودکی چند ماهه می شوند مردی۵۰ ساله که ریش سفید کرده و پیراهن به پیراهن پاره کرده است .
اما آنها خیلی چیز ها را نمی دادند …
آنها نمی دانند که ” بخشیدن ” وظیفه نیست ، بلکه لطفیست که هرکسی لیاقتش را ندارد !
آنها نمی دانند که زمان مرحمی بر روی زخم ها نیست ، بلکه سرپوشی برای پنهان کردن دردها ازنگاه های درنده و کنجکاو مردم است !
آنها نمی دانند چه درد بدیست که تمام دارو ندارت را بدهی پای چیزی که دراین دنیا طاقت و دوامی ندارد!
آنها نمیدانند که مرگ لزوما در قبر گذاشتن آدم ها نیست ، بلکه می توان آدمها را به راحتی یک حرف ، یک عکس ، یک گذشته ی دور ، یک تکرار مکرر از خاطراتی که آدمها دوستش دارند ولی همیشه در حسرت و سوختن لحظه ای تکرار آن هستند ، در خود کشت و به نابودی محض کشاند ، بدون آنکه در گور گذاشته شوند !
آنها خیلی چیز ها را تا لحظه ای که به تله ای از خاک سپرده شوند نخواهند دانست .
این آدم ها پیر و فرتوت می شوند ، به گور می روند ، ولی تفکراتشان رشد نمی کند و بزرگ نمی شود !
در این میان دختری خسته از مشکلات پیچ وا پیچ زندگی ، با ذهنی خسته و تنی درمانده می آید !
دختری که خودش را ، عشقش را ، زندگی اش را،! دلش را ، روحش را ، جسمش را ، قشنگترین خاطرات تمام عمرش را و …
دخترانگیش را پای چیزی می فروشد ، که نمی دانست عمرش خیلی طولانی نیست و دوام چندانی نخواهد داشت ! و درآخر به فراموشی محض سپرده خواهد شد … »
دانلود رمان تبسم تلخ اثر صدیقه بهروان فر به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در دانلود رمان
♥️رمان : #تبسم_تلخ
♥️نویسنده : #صدیقه_بهروان_فر
♥️ژانر : #عاشقانه
♥️خلاصه :
تبسم شش سال بعد از ازدواجش با حسام، متوجه خیانت حسام می شه، همسر جدید حسام بارداره و به زودی حسام قراره پدر بشه، در حالی که پزشکا آب پاکی رو رو دست تبسم ریختن و اون از بچه دار شدن کاملا نا امید شده، تبسم با فهمیدن این موضوع از حسام جدا می شه و التماس های حسام هم فایده ای نداره، چند ماه بعد از طلاق، محمدحسین که وکیل تبسم هم هست و از بچگی با تبسم بزرگ شده، بهش ابراز علاقه می کنه و درست زمانی که تبسم قراره به پیشنهاد محمدحسین فکر کنه، پرهام، پسر عمه و نامزد سابقش به کشور برمی گرده و این برگشت شروع یه جنگ روانی سخت برای تبسمه …
دانلود رمان هنوزم همونم به صورت pdf، اندروید لینک مستقیم رایگان در harmusic.ir
نام رمان: #هنوزم_همونم
ژانر: #عاشقانه
نویسنده: #زهرا_ارجمند_نیا
خلاصه:
زمان چیز عجیبیست… گذر ثانیه هایی که به آنی متولد میشوندو به آنی میمیرند… قدرت ماورایی دارد… میتواند یک انسان راببرد یکی دیگر را بیاورد… یکی راعاشق کند دیگری را فارق… یکی را بزرگ کند و دیگری را کوچک… میتواند یکی را جوان کند و دیگری را پیر… یکی را… زمان میتواند خیلی چیزهارا عوض کند… اما تو خوب مرا نگاه کن… به چشمانم… به قلبم… و به لرزش دستانم… زمان حریف قدری بود اماتغییرم ندادمن هنوز هم همان آدمم... زیر باران با چترچندرنگ راه میروم… عاشق موسیقی و کافه گردی و قهوه های تلخم… عاشق بوی عطر سردوگس صبر کن حرفهایم تمام نشده… چیزهای دیگری هم با من از گذشته مانده که زمان نتوانست با خودش ببرد..اینجاست… در این چمدان… دربسته نگاه کن چمدانم پر است از عشق چون من هنوز هم عاشقت هستم با شنیدن اسمت دستانم میلرزدو با استشمام عطرت پاهایم زمین میخورد… من هنوز هم همانم به سبکی…
رها قرار است با نوید پسر عمویش ازدواج کند، در حالیکه هیچکس جز رها از باطن شیطانی او خبر ندارد، پسری بی وبندبار و خوشگذران که در ظاهر خود را پسری با اخلاق و پایبند به اصول نشان میدهد، مخالفت رها برای ازدواج راه به جایی نمیبرد و کسی حرفهای او را در مورد واقعیت وجودی نوید باور نمیکند …
گره ی ابرهایش عمیق تر شد و قفسه ی سینه اش به سختی بالا پایین رفت. دست هایش را برای به آغوش کشیدنم پیش آورد و گفت: خب تو باشه!
دستم را روی بازویش گذاشتم و اشک هایم یکی پس از دیگری چکیدند.
– اول برو باهاش صحبت کن… شاید اجازه نده برم تو!
– چی میگی واسه ی خودت؟!
کاش غرورم بیشتر از این جلوی فرهاد خرد نمی شد. نگاهم را از مجید گرفتم و به کم سوترین ستاره دادم.
– اگه براش مهم بودم این همه ساعت این جا ولم نمی کرد.
مجید با سرعت برخاست و با گام هایی تند به سمت ساختمان راه افتاد. اشک هایم را پاک کردم ولی ماه و ستاره ها تارتر از قبل شدند و صدای برخورد محکم در به دیوار تکان سختی دادم. خنده ی تلخی کردم و نگاهم را به طرف فرهاد چرخاندم که ناگهان در آغوشش فرو رفتم و صدایش وزنه ی سنگینی شد و روی سینهی پر دردم نشست.